شیرین زبونهای نازنازززززم (1)
باور نمیشه واقعاااااااا دارم این روزها رو می بینم ... اون فرشته کوچولوی ناااااااااااز که یه روز منتظر شنیدن صدای گریه ش بودم حالا اینقددددر بزرگ شده که با من حرف می زنه خدایا شششششششششششششکرت ... نمی دونم چطور باید برای این همه خوشبختی ازت تشکر کنم ... برای این همه لحظات و تجربه های شیـــــــــــــــــــــــرین که تماااام سختی ها و تلخی های زندگی رو از یاد می بره ... این اولین پست تو موضوع شیرین زبونی های نازنازم هست که بی صبرررررررررررانه منتظر نوشتنش بودم فرشته ناااااااااااازم البته هنوز نازنازم جمله نمی گه ولی با کلمات و اشاره سعی می کنه منظورش رو بهم بفهمونه و گاهی می شینه باهام حرف می زنه و من می رم رو ابرااااااااااااااااااا.... و ...
نویسنده :
مامانی فرناز
15:44