اولین شب یلدات مبارررررررررک
من فدات بشم که 2 تا فصل رو پشت سر گذاشتی و وارد سومی شدی. طولانی ترین شب امسال که همزمان شده بود با ولادت امام موسی کاظم (ع) (که ارادت خیلیییییییییی خاصی به ایشون دارم چون اجدادم از نوادگان این بزرگوار هستن) به لطف حضور فرشته نازم کوتاهتـــــــــــــــــــــرین شب یلدای مامان و بابا بود.
یادش به خیر پارسال شب یلدا خونه مادرجون همش با باباجون و عمه و عمو در مورد اسم عسلم حرف می زدیم و هر کس نظری می داد .... نمی دونی چقدددددددر ذوق می کردم و قند تو دلم آب می شد وقتی از تو می گفتن ... و حالا امسال فرناز نازم کنارمون نشسته بود و می خواد سبد میوه ها رو خالی کنه و با شیطونی ها و خنده هاش دل همه رو می برد....الهههههههی من قربون تو عسلم بشم که هر جا می ری نقل مجلس می شی شیطون بلای من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی