6 ماهگی عسلم به روایت تصویر
7/10 دخملی مامان کفش پوشیده بود هی تلاش می کرد با خوردنش بدونه چیه؟؟!!! کلی تلاش کردم تا حواست پرت بشه بی خیال خوردنشو بشی نفسسسس من
١٠/١٠ خاله جونی داشت ازت عکس می گرفت که من از راه رسیدم و... شیطون بلا تا منو دید بغض کرد و زد زیر گریه فدااااااااااای اون لباااا
اشک و لبخند .......
تا مامان نازت کرد و یکم چلوندت آروم شدی و با چشم های اشکی خندیدی...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی