فرناز فرناز ، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

MyAngel

قاصدک خونه ما پرید

تک ستاره خونه ما خوابیــدی بدون لالایی و قصــــــــه                    ولی حالا  بخواب بی درد و غصــــــــــه دیگه کابووس دردات رو نمـی بینی                    توی خوابت گل حســــــرت نمی چینی دیگه بیــدار نمی شی با نگرونـــی                     یا با تردیــــــد که بری یا بمونــــــــــــی آره رفتـــی و مـا رو تنها گذاشتـــی       &...
30 شهريور 1392

نازنازم می فهمه!

خدای مهربوووونم نمی دونم چطور شکرت کنم برای این خلقت شگفت انگیززززز و بی نظیرت که هر لحظه بیشتر متعجب و متحیرمون می کنه .. یه موجود کوچولوی زیبااااااااا که حتی نمی تونست که اطرافشو خوب ببینه ولی با اومدنش یه دنیا رو عوض کرده و هر روز داره بزرگ میشه و با هر لحظه بودنش چشمه ای جدید از عظمتت رو بهمون نشون می ده! دیروز داشتی تو اتاق راه می رفتی که اشغال رفت زیر پات ... ولی برعکس همیشه که گریه می کردی و پاتو نشون می دادی تا برش دارم ..خودت خم شدی آشغال از زیر پات برداشتی و انداختی اون طرف ..قربوووووووون ملوسکم بشم که هر روز داره عاقل تر میشه ... شب قبل هم داشتم نماز می خوندم طبق معمول اومدی سر تو بزاری رو مهر و " اَ پَر " ...
9 شهريور 1392

بازی و ریاضی (1)

از اونجایی که فرشته نازم خیلییییییییی شیطونه و همش می خواد بازی کنه منم همش دنبال بازی جدید هستم تا نازنازم رو سر گرم کنم مامانی از وقتی خیلی کوچولو بود و هنوز به سن دبستان نرسیده عاشق درس خوندن و مدرسه رفتن بود ... اینقدر که وقتی خاله جون که از مامان بزرگتره رفت مدرسه مامان جون (مامانی مامان) مجبور شد با یکی از آشناها که مدیر مدرسه بود صحبت کنه تا بزاره من که هنوز 6 سالم نشده بود برم مدرسه ... گرچه بعدا نتونستیم آموزش و پرورش راضی کنیم و وقتی 7 سالم شد اجبارا دوباره سرکلاس اول نشستم ولی خب تجربه شیرینی بود و من با کلییی ذوق صبح زود پا میشدم و مشتاقانه می رفتم مدرسه!.... خلاصه همیشه در حال فضولی تو کتا...
12 مرداد 1392

فرناز شکمو

از اونجایی که فرشته نازم عاشششششششششق هندونه هست و اگه ببینه دو لپی حمله ور میشه تصمیم گرفتیم عکس خوجلشو تو مسابقه نی نی شکمو شرکت بدیم ... اگه خواستین بهش رای بدین تا برنده بشه لوفا کد 792 را به شماره 20008080200 پیامک کنید. مرسیییییییییییی از همه دوستای مهربون  ...
10 مرداد 1392

اولین تاتی تاتی عشقم

الهی من فداااااااای فرشته نازم بشم که بالاخره تونست به ترسش غلبه کنه و اولین قدم های مستقلشو برداره ... چند روزه که نازنازم شدید درگیر آلرژی شده (به دلیل ...) همش سرفه می کنی و خس خس سینه و گرفتگی بینی شبا نمی ذاره راحت بخوابی بمیرم ... واکنش پوستی هم که همیشه اولین علامته ... فدای پوست سفید برفیم بشم که اینقدر حساسه .... خلاصه من و بابایی حسااااابی کلافه و نگران بودیم و همش غصه می خوردیم که چرا فرشته نازم اینقدر باید اذیت بشه ... دیشب در حالیکه داشتم نگات می کردم و قربون صدقه می رفتم یهو از مبل اومدی پایین و وایستادی و مامان مامان گفتی  ...  بعد یهو دستت رو از مبل جدا کردی و شروع به قدم برداشتن به سمت ماما...
30 تير 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به MyAngel می باشد