کوه نوردی!
خدایا شششششکرت بالاخره وارد خرداد شدیم ..... هورااااااااااااااااااااااا
نمی دونی پارسال با اومدن ماه خرداد چقدددددددر مامان استرس داشت و نگران بود.... آخه مامان دوست داشت نازنازم اردیبهشتی باشه و وقتی وارد خرداد شدیم دیگه هر روز منتظر اومدن فرشته نازمون بودیم... شبا با اینکه خیلی اذیت بودم ولی بیشتر از نگران ی خوابم نمی برد و هی راه می رفتم ....
به لطف خدای مهربون همه اون نگرانی ها تموم شد و به شادی و سلامتی گذشت و حالا یه فرشته نااااااااز شیطون بلاااااااااااااااااا داریم که از دیوار راست بالا میره .....
جدیدا نفس من یاد گرفته از مبلا می ره بالا بعدم روی دسته مبل ... سپس روی مبل بعدی ... میز تلفن و ادامه مسیر تا رسیدن به دیوار و برگشت مسیر...یا اگه پله ها رو ببینی دیگه تا آخرین پله رو نری بیخیال نمی شی ....خلاصه حسابی برای خودت کوه نوردی واااااااااااااااای که می خواااااام بخورمت وقتی شیطونی می کنی نفسسسسسسس من