فرناز فرناز ، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

MyAngel

6 ماهگیت مباررررررررک

1391/9/17 22:53
نویسنده : مامانی فرناز
230 بازدید
اشتراک گذاری

الهههههههی فدات بشم که نیم سال از اومدنت گذشته و من تو این ۶ ماه با نفسهات زندگی کردم. اینقدر در کنار تو بودن شیرینه که با تمام سختیهاش گذر زمان رو احساس نکردم. من که اگه 5 ساعت یکسره نمی خوابیدم اون روز تا شب از سردرد چشام باز نمی شد الان مدتهااااااست که حتی 2 ساعت هم نشده بخوابم ولی تمام خوابی هایم فدای یک نگاه و لبخند زیبای تو فرشته ناززززززززززم ..... ماچ

و حالا باید تمام هستیمو ساعتها از خودم جدا کنم و برم سرکار ..... واااااااااااای که نمی دونی چقدددددددددددر برام سخته این جدایی چندساعته .....

دیروز که اولین روز کاریم بود شبش تا ساعت 2 خوابم نمی برد.... تا صبح همش کابوس می دیدم برای نازنازم قرنی درست کردم توش رشته ریختم پریده تو گلوش افسوسساعت 6:30 بیدار شدم با کلیییی استرس...... نازنازمم یکم تب داشت مردد شدم برم یا نه .... خلاصه با دودلی تا 8 لفتش دادم و بالاخره رفتم همش حواسم پیشت بود و هی زنگ می زدم .... طفلی خاله جون دائم بغلت کرده بود و راه می برد عزیزم بی تابی نکنه .... خلاصه نصف جون شدم تا ظهر شد بدود بدو اومدم خونه .... وااااای نمی دونی چطور پله ها رو 2 تا یکی اومدم.... الهی بمییییرم تا بغلت کردم چنان بغضی کردی و زدی زیر گریه انگار مدتهاست منو ندیدی .....منم گریه گرفت
تا شب همش کنارت بودم تا از جلو چشمت دور می شدم می ترسیدی دوباره برم گریه می کردی

روز قبلش هم که واکسن زده بودی دیگه حسسسسسسابی دل مامانو کباب می کردی.... موقع واکسن زدن هی به خانومه می خندیدی و با دستاش که در حال آماده کردن آمپول بود بازی می کردی که یه دفه .....شكلك هاي كلفاز >>www.kalfaz.blogfa.com<< هنوز ساکت نشده بودی که اون یکی پاتم زد و همون لخظه قطره تلخم ریخت تو حلقت ...... بمیـــــــــــــــــــــــــــــــرم نازنازم اینقدر اذیت شده

خلاصه روزهای سختی رو می گذرونیم.... گرچه سخته و همش دعا می کردم اینروزها دیرتر برسه و من از عزیزم دور نشم ولی وقتی عسلمو می بینیم با این گذر زمان هر روز داره شکوفاتر و دوست داشتنی تر میشه با تمام وجوووووووود می گم خدایا شششششششششکرت!

آخه فرشته زیبای من وجود نازت آرامش خاصی بهم میده.وقتی کنارم خوابیدی چهره معصومت دلمو آروم میکنه. الهی فدای خنده های نازت بشم.محاله کسی باهات حرف بزنه و تو اون خنده های شیرینت رو تحویلش ندی.❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

دیگه داری کم کم خودتو واسه شیرین زبونی اماده می کنی. نفس مامان می گه اممممم ....بَ بَ ..... اُمااا ....مَ مَ ....اوووووو وقتي هم که خسته مي شه و خوابش مياد مي گه اِيييييي.... فداااااااااااات بشم کي مي شه شيرين زبونياتو بشنوم نازناززززززم

الهي قربون عزيزم بشم که کتاب خوندنت متفاوت شده ديگه به جاي اينکه آروم نگاه کني به سمت کتاب حمله ور مي شي و به زور از دست مامان مي گيري و يکم اوووو اووووو مي کني بعدم مي گي زيادخوندم بسه خالا بخورمش هههههه دو دستي به سمت دهن روانه مي کني


هر شب بابايي بغلت مي کنه به توپ شوت مي زنه تو هم غش غش مي خندي بعدم سعي مي کني با پات به توپ ضربه بزني. بابايي هم که هي قربون صدقه دخمل فوتباليتش ميره.

يا مي شينيم روبروي هم من و بابا يي نازنازم هم تو بغل بابايي، توپ رو به سمت هم غل مي ديم تو هم با چشماي نازت دنبالش مي کني تو فرصت مناسب به سمتش حمله ور مي شي و مي گيريش.

آينه بازي همچنان ادامه داره مي برمت جلو آينه واست صورتتو نشون مي دم مي گم اين دماغ فرنازه اين دماغ مامان ... تو هم شروع مي کني به صدا درآوردن ... فکر کنم مي گي مامان ديگه خودم بلدم بذار من توضيح بدم  هههههه

نگاهت را قاب می گیرم ، در پس آن لبخند ، که به من شور و نشاط و شادابی می بخشد!

فدااااااای خنده 6 ماهم بشم

ماشالللللللللله

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان آیدین
16 آذر 91 1:00
بوووووووووووس واسه فرناز جیگری
مامان ابوالفضل
16 آذر 91 1:09
سلام سلام سلام فقط تا فردا فرصت باقیست ابوالفضلم در مسابقه ی نی نیه فشن شرکت کرده با کد0045 تا فردا میشه بهش رای داد اولش نمیخواستم خودمو درگیر رای و مسابقه کنم ولی گفتم یه بارش می ارزه خوشحال میشم به پسرم رای بدین کافیه وارد آدرس زیر شده هر وبلاگ می تونه به دو نفر رای بده ممنونم http://ninimod.niniweblog.com/post24.php
ninipics
24 آذر 91 16:06
با سلام و عرض ادب اگه مایلین از نوزاد در خواب شیرین شما یا بستگان شما عکس های خلاقانه و حرفه ای در محیط ارام منزل شما یا آتلیه عکاسی ما برای همیشه به یادگار باقی بماند، مقدمتان را برای بازدید از وب سایت خود به دیده می نهیم... فرناز جون ناز و دوست داشتنی منتظرتیم www.ninipics.blogfa.com
shimshim
27 آذر 91 10:56
تولد 6 ماهگی این دختر ناز مبارک باشه...اینا رو که خوندم انگار یکی داشت از زبون می می نوشت. البته دختر من هنوز دندون نداره اما هفته دیگه باید برم سر کار و اصلا حال خوبی ندارم....بد تر از همه این که مامانم هم نمی تونه دخترم را نگه داره. خیلی نگرانم . مطمئنم توی کارم هم اثر خواهد داشت. تا حالا بیشتر از 2- 3 ساعت تنهاش نگذاشتم و حالا چطوری میشه....پرستار هم که پیدا نمی شه. آخه با این شرایط هی می گن بچه بیارین..شما امکانات بدین. هنوز مرخصی 9 ماه زایمان را موفق به تصویبش نشدن...آخه دلم به چی خوش باشه ؟ هیچکی نمی تونه کمکم کنه. دلم گرفته..
لیلا
10 دی 91 0:12
عزیزززززم قربون لبخندای زیبات با اون گل سرشششش من لیلام از بروبکس کلوب ایتم بلاگمه:http://liliya.niniweblog.com/
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به MyAngel می باشد